بسیار می شنویم از حرف های خوب از کرامت از صداقت از مهر(به معانی مختلف)از اصول از ارزش ها و خیلی خوبی های دیگر اما کم می بینیم.اصولا ما جماعتی هستیم که خیلی خوب حرف می زنیم همه چیز را خوب می دانیم واین ها خیلی ارزشمند است به شرط اینکه به گفته ها عمل شود.به آن چه که با قیافه ی حق به جانب در میان جمع  می گوییم و بر مردم می خروشیم و به خاطر قصور مردم مورد عتاب قرارشان می دهیم عمل نمی کنیم.در عرصه ی عمل پاها  و دست ها او راده هایمان به مراتب بی تمکین تر و لرزان تر از پاهای استدلالیان می شود.

در یکی از کتاب های درسی از تعلق و تعهد سخنی رفته بود و معلم از ما در باره ی احساس تعلق خاطرمان به وطن پرسیدند و مشاهده کردیم که همه تعلقی عجایب به وطن داشتیم و از پس آن احساس تعهدمان را جویا شدند که منافاتی بس عجیب با احساس تعلق هایمان داشت.یعنی از همان آغاز که چشم می گشاییم و وقت آن است که دیگر معتقداتی داشته باشیم و بر آن مبانی رفتار کنیم پاهای عمل مان سست و لزران و بسیار مغایر است با آنچه که بر زبان می رانیم و دست و زبان از همان آغاز شکل گیری شخصیت با هم فاصله ی زیادی دارند.

در فرهنگ ما ضرب المثلی تحت عنوان"دوصد گفته چون نیم کردار نیست"رایج است که خبر از اعتقاد دیرینه به اصل کمتر گفتن و بیشتر عمل کردن می دهد که متاسفانه علی رغم  اعتقاد دیرینه این ضرب المثل هم فقط به زبان می آید و کاربرد عملی ندارد.حتی در میان مسئولینی که هنگام معرفی خود در محضر همگان با جرات از مواعید رنگین شان می گویند و عملکردشان در مقایسه با وعده هایشان کمتر از ده نمره می گیرد.به کرّات دیده ایم که مسئولی قبل از گرفتن پستی مواعید آنچنانی می دهد و دم از ارزش و آزادی انسان می زند اما در عرصه ی عمال عزت یک انسان را به راحتی پایمال می کند تمام حقوق و اختیارات انسان را حتی در ساده ترین موارد زیر پا می نهد و حتی باد  صبا هم مواعیدش را به یادش نمی آورد.

به قول حافظ:

"واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند                  مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس/توبه فرمایان چرا خود توبه کم تر می کنند                            گوییا باور نمی دارید روز داوری/کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند                                           یا رب این نو دولتان را با خر خودشان نشان/کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند"

به عقیده ی من همین امر مولّد بسیار یاز مسائل و تعارضاتی است که امروز دامن گیر جامعه است.پدیده ای چون قانون گریزی دین گریزی و هنجار گریزی های نامتعارف و نامناسب که بیش از خیلی چیزهایی که مخل نامیده می شوند مخلّ اند ناشی از همین گفتارهای بی عمل است.چه که صاحبنظران و کسانی که در این زمینه ها مرجع تقلیدند به ؟آنچه که روزها در محافل عمومی به زبان می آورند و بر آن پای می فشرند عمل نمی کنند.هر چند به ما گفته اند که "ما قال"مهم است و زیاد به آن که چه کسی حرف می زند توجه نکنید فقط پیام را بشنوید ولی این فرهنگ باز برای ما قابل هضم و جا افتاده نیست و بیش از آنکه به محتوی توجه کنیم در کار ظواهر و قالبها و افراد هستیم.ما بیشتر "به صورت رفته و بی خبر از معنی" هستیم.علی الظاهر همه نیز از این وضع ناخرسندیم ولی چه کسی "دستی افشانده تا از سر انگشتانش........ "
و اما" گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من/و آنچه به جایی نرسد فریاد است"!