فاصله ی دست و زبان
در یکی از کتاب های درسی از تعلق و تعهد سخنی رفته بود و معلم از ما در باره ی احساس تعلق خاطرمان به وطن پرسیدند و مشاهده کردیم که همه تعلقی عجایب به وطن داشتیم و از پس آن احساس تعهدمان را جویا شدند که منافاتی بس عجیب با احساس تعلق هایمان داشت.یعنی از همان آغاز که چشم می گشاییم و وقت آن است که دیگر معتقداتی داشته باشیم و بر آن مبانی رفتار کنیم پاهای عمل مان سست و لزران و بسیار مغایر است با آنچه که بر زبان می رانیم و دست و زبان از همان آغاز شکل گیری شخصیت با هم فاصله ی زیادی دارند.
در فرهنگ ما ضرب المثلی تحت عنوان"دوصد گفته چون نیم کردار نیست"رایج است که خبر از اعتقاد دیرینه به اصل کمتر گفتن و بیشتر عمل کردن می دهد که متاسفانه علی رغم اعتقاد دیرینه این ضرب المثل هم فقط به زبان می آید و کاربرد عملی ندارد.حتی در میان مسئولینی که هنگام معرفی خود در محضر همگان با جرات از مواعید رنگین شان می گویند و عملکردشان در مقایسه با وعده هایشان کمتر از ده نمره می گیرد.به کرّات دیده ایم که مسئولی قبل از گرفتن پستی مواعید آنچنانی می دهد و دم از ارزش و آزادی انسان می زند اما در عرصه ی عمال عزت یک انسان را به راحتی پایمال می کند تمام حقوق و اختیارات انسان را حتی در ساده ترین موارد زیر پا می نهد و حتی باد صبا هم مواعیدش را به یادش نمی آورد.
به قول حافظ:
"واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس/توبه فرمایان چرا خود توبه کم تر می کنند گوییا باور نمی دارید روز داوری/کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند یا رب این نو دولتان را با خر خودشان نشان/کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند"
به عقیده ی من همین امر مولّد بسیار یاز مسائل و تعارضاتی است که امروز دامن گیر جامعه است.پدیده ای چون قانون گریزی دین گریزی و هنجار گریزی های نامتعارف و نامناسب که بیش از خیلی چیزهایی که مخل نامیده می شوند مخلّ اند ناشی از همین گفتارهای بی عمل است.چه که صاحبنظران و کسانی که در این زمینه ها مرجع تقلیدند به ؟آنچه که روزها در محافل عمومی به زبان می آورند و بر آن پای می فشرند عمل نمی کنند.هر چند به ما گفته اند که "ما قال"مهم است و زیاد به آن که چه کسی حرف می زند توجه نکنید فقط پیام را بشنوید ولی این فرهنگ باز برای ما قابل هضم و جا افتاده نیست و بیش از آنکه به محتوی توجه کنیم در کار ظواهر و قالبها و افراد هستیم.ما بیشتر "به صورت رفته و بی خبر از معنی" هستیم.علی الظاهر همه نیز از این وضع ناخرسندیم ولی چه کسی "دستی افشانده تا از سر انگشتانش........ "
و اما" گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من/و آنچه به جایی نرسد فریاد است"!